پساصهیونیسم و ناامنی هستی شناختی رژیم صهیونیستی

نوع مقاله : علمی - پژوهشی

نویسندگان

دانشگاه اصفهان

10.29252/piaj.2020.99934

چکیده

اسرائیل که به جهت تصنعی بودنش در منطقه خاورمیانه، از بدو تأسیس گرفتار دغدغه بقا بود، پس از گذران چهار جنگ بزرگ پیروزمند در برابر دولت­های عربی، توانست اطمینان نسبی از امنیت مرزهایش را به دست آورد. همین حس تضمین بقا، زمینه­ای ایجاد کرد تا اسرائیل درگیر بحث­های عمیق­تری شود که اهمیت آن فراتر از امنیت فیزیکی بود. نضج گیری ناامنی هستی شناختی اسرائیل در پرتو امنیت نسبی فیزیکی، با جدال بر سر حافظة ملی و تاریخ­نگاری صهیونیسم آغاز گشت. بازخوانی داستان­های روایت­ شده صهیونیسم که دیگر تجلی یک خاطره مشترک و متداوم و غیرمنقطع تاریخی نبود، فرد یهودی را دچار فقدان احساس منسجمی نسبت به پیوستگی و ادامه­دار بودن سرگذشت خویش نمود به نحوی که او اکنون، زمان را هم­چون رشته­ای از لحظه­های ناپیوسته درک می­کند. در این میان آن­چه بیش از همه صهیونیسم را دچار ناامنی هستی­شناختی نمود، تردید­افکنی در بنیان­های دو اسطوره «سرزمین موعود» و «قوم برگزیده» بود که شیرازه هویت صهیونیسم محسوب می­شود. روش انجام این پژوهش اسنادی– تحلیلی است و یافته­های این پژوهش مبین آن است که رژیم صهیونیستی در مواجهه با ناامنی هستی­شناختی، به سوی سیاست «امنیتی کردن» هویت، روی آورده است.  

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Post-Zionism and the Ontological Insecurity of the Zionist Regime

نویسندگان [English]

  • Seyyed Mohammad Javad Mirkhalili
  • Alireza Aghahosseini
دانشگاه اصفهان
چکیده [English]

Abstract
With the end of the great Arab wars against Israel and the start of
peace talks in the 1990s, there was a kind of assurance of physical
security in the occupied territories. This relative confidence led to an
inauguration in the Israeli socio-political space and the cracking of
the security atmosphere that had hitherto dominated Israeli society
due to physical insecurity and survival concerns. This paved the way
for many of the unresolved issues that formed the foundations of the
Zionist regime’s identity to be opened in the form of post-Zionist literature
and brought to the public arena. These new threats endangered
the ontological security of the mosaic community of Israel. This study
aims to study the ontological security of this regime by examining the
identity bases of Zionism. The hypothesis of the present article is that
the skepticism of post-Zionism in the foundations of the two myths of
«Promised Land» and «Chosen Nation», which is considered as a store
of historical memories and the head of Zionist identity, has provided
the ground for ontological insecurity of the Zionist regime. The
findings of this analytical-descriptive study show that the Zionist
regime, in order to avoid facing challenges that call into question its
ontological security, has no choice but to securitization of identity.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Ontological Identity
  • Post-Zionism
  • Promised Land
  • Zionism
  • Chosen Nation
  • Identity

پساصهیونیسم و ناامنی هستی­شناختی رژیم صهیونیستی

Post-Zionism and the Ontological Insecurity of the Zionist Regime

 

علی­رضا آقاحسینی[1] (نویسنده مسئول)

سید محمد جواد میرخلیلی[2]

 

 

Alireza Aghahosseini (Corresponding Author)

Associate Professor of Political Science,

University of Isfahan

 

Seyyed Mohammad Javad Mirkhalili

Ph.D Candidate in Political Science,

University of Isfahan

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده:

با پایان دوران جنگ­های بزرگ اعراب علیه اسرائیل و شروع مذاکرات صلح در دهه 1990، نوعی اطمینان­خاطر از امنیت فیزیکی در سرزمین­های اشغالی به­وجود آمد. این اطمینان نسبی سبب شد تا گشایشی در فضای سیاسی – اجتماعی اسرائیل صورت پذیرد و فضای امنیتی­شده­ای که تاکنون به جهت ناامنی فیزیکی و دغدغه بقا بر جامعه اسرائیل سیطره یافته بود، ترک بردارد. همین امر زمینه­ای شد تا بسیاری از مسائل لاینحلی که بنیادهای هویتی رژیم صهیونیستی را تشکیل می­دادند، در قالب ادبیات پساصهیونیستی، سرباز کرده و به عرصه عمومی کشیده شود. این تهدیدات جدید، امنیت هستی­شناختی جامعه موزائیک­گونه اسرائیل را به­مخاطره افکندند. این پژوهش، بنا دارد تا با بررسی پایه­های هویتی صهیونیسم، امنیت هستی­شناختی این رژیم را مورد مطالعه قرار دهد. فرضیه مقاله حاضر این است که تشکیک پساصهیونیسم در بنیان­های دو اسطوره «سرزمین موعود» و «قوم برگزیده» که ذخیره خاطرات تاریخی و شیرازه هویت صهیونیسم محسوب می­شود، زمینه ناامنی هستی­شناختی رژیم صهیونیستی را فراهم ساخته است. یافته­های این پژوهش که با روش تحلیلی– توصیفی صورت گرفته، مبین آن است که رژیم صهیونیستی برای گریز از رویارویی با چالش­هایی که امنیت هستی­شناختی­اش را در معرض سوال قرار می­دهد، گریزی جز پناه بردن به امنیتی کردن هویت ندارد.

 

واژه­های کلیدی:  امنیت هستی­شناختی، پساصهیونیسم، سرزمین موعود، صهیونیسم، قوم برگزیده، هویت.

 

Abstract

     With the end of the great Arab wars against Israel and the start of peace talks in the 1990s, there was a kind of assurance of physical security in the occupied territories. This relative confidence led to an inauguration in the Israeli socio-political space and the cracking of the security atmosphere that had hitherto dominated Israeli society due to physical insecurity and survival concerns. This paved the way for many of the unresolved issues that formed the foundations of the Zionist regime's identity to be opened in the form of post-Zionist literature and brought to the public arena. These new threats endangered the ontological security of the mosaic community of Israel. This study aims to study the ontological security of this regime by examining the identity bases of Zionism. The hypothesis of the present article is that the skepticism of post-Zionism in the foundations of the two myths of "Promised Land" and "Chosen Nation", which is considered as a store of historical memories and the head of Zionist identity, has provided the ground for ontological insecurity of the Zionist regime. The findings of this analytical-descriptive study show that the Zionist regime, in order to avoid facing challenges that call into question its ontological security, has no choice but to securitization of identity.

Key words: Ontological Identity, Post-Zionism, Promised Land, Zionism, Chosen Nation, Identity

 

مقدمه

اسرائیل از بدو تأسیس، به جهت شرایط ویژه­ای که در آن موجودیت یافت، دچار دغدغه بقا بوده است. برای پاسخ­گویی به این دغدغه، همواره سعی بر تقویت توان نظامی و تسلیحاتی، توسعه روابط با دولت­های پیرامون اعراب، تحکیم مناسبات با متحدان راهبردی و توسعه عمق استراتژیک از طریق اشغال­گری داشته است. اما رفته­رفته هر چقدر این رژیم اطمینان بیشتری از بقای فیزیکی خود یافته، به همان نسبت دچار ناامنی هستی­شناختی گردیده است. به گونه­ای که مردم هیچ جامعه­ای در جهان به اندازه رژیم صهیونیستی درگیر مباحثات مستمر و متداوم پیرامون امنیت هستی­شناختی خود نشدند. دغدغه­ای که استلزاماتی کاملاً متفاوت برای این رژیم دربرداشته است. اگر امنیت فیزیکی در گرو اشغال­گری بود، امنیت هستی­شناختی خود را در عقب­نشینی از مناطق اشغالی چون غزه، کرانه باختری و جنوب لبنان بازمی­نمایاند. اگر جنگ­های پیروزمند دیروز تضمین­کننده امنیت فیزیکی بود، اینک مجادلات طولانی­مدت بر سر پروسه صلح، و نه البته دستیازی به صلح، تأمین کننده امنیت هستی­شناختی اسرائیل است. وضعیتی که این رژیم را بین دوگانه جنگ و صلح گرفتار می­سازد و نماد بارز آن، طرح «معامله قرن»[3] است.

مقاله حاضر که با روش توصیفی – تحلیلی به زمینه­های درونی ناامنی هستی­شناختی رژیم صهیونیستی می­پردازد، این فرضیه را پیش­روی قرار می­دهد که چالش­های جنبش پساصهیونیسم در بنیادهای هویتی رژیم صهیونیستی که در قالب اسطوره­هایی چون «سرزمین موعود» و «قوم برگزیده»، جلوه­گر شده است، امنیت هستی­شناختی این رژیم را به­مخاطره­ افکنده است. به­واقع بحث بیش­تر از آن که در خصوص گذشته باشد، بر سر حافظة ملی و تاریخ­نگاری است و منازعه­ای است بر سر اینکه چگونه گذشته بر حال و آینده تأثیر می­گذارد. با تأکید بر بحران هویت اسرائیل - که اجماع ملی در آن بر مبنای تهدید بقا و مسائل امنیتی در گذشته بنا شده – با پرسش­های غیرصهیونیستی از هویت یهودی و ارتباط ساختگی بین یهودیت تاریخی، سرزمین و قومیت یهود با دولت اسرائیل مواجهیم. صهیونیسم برای فرار از این مواجهه، به ورطه امنیتی کردن فروغلتیده است. از آنجا که امنیتی­سازی یک پروسه سیاسی کلیدی در کنترل اضطراب و تولید امنیت هستی­شناختی است، اسرائیل تاریخ را به عنوان یک ساخت هویت، امنیتی کرده است. چه اینکه امنیتی­سازی، تهدیدهای ثابتی را که قابل حمله، تحمل و مدیریت هستند را، جایگزین تشویش­های وجودی می­کند.

 

 

 

1. پیشینه پژوهش

آپرمن و هنسل (2016) در پ‍ژوهش «امنیت هستی­شناختی روابط ویژه آلمان و اسرائیل» با بررسی 50 سال روابط گسترده دو کشور از سال 1965 با وجود نقش آلمان در حادثه­ای نظیر هولوکاست، چرایی این روابط را در «امنیت هستی­شناختی» طرفین جستجو می­کند. برونینگ و جونیمی (2016) در مقاله­ «امنیت هستی­شناختی، خوداظهاری و امنیتی­کردن هویت»، تنزل مفهوم امنیت هستی­شناختی در حد حفظ و پایداری هویت را ناشی از تمایل به ادغام مفهوم «خود» با «هویت» دانسته­اند که منجر به تمرکز بر امنیتی­کردن هویت، به­عنوان ابزاری برای دستیابی به امنیت هستی­شناختی شده است. لوپوویسی (2015) در پ‍ژوهش «امنیت هستی­شناختی و روند صلح اسرائیلی– فلسطینی؛ درمیانه کشمکش و حل­وفصل»، علل شکست توافق اسلو را ضرورت­های امنیت هستی­شناختی اسرائیل می­داند. روملیلی (2013) در مقاله­ «هویت و غیرامنیتی­کردن؛ مشکلات ادغام امنیت هستی­شناختی و فیزیکی، در صدد است که چگونه بازیگر می­تواند از رابطه امنیتی شده، به رابطه غیرامنیتی شده با دیگران حرکت کند، درحالی­که هویت او وابسته به رابطه با دیگران است. لوپوویسی (2012) در پ‍ژوهش «ناهنجاری هستی­شناختی، برخورد هویت­ها و اقدامات یک­جانبه اسرائیل در قبال فلسطینیان»، ساخت دیوار حائل و عقب­نشینی از غزه را به امنیت هستی­شناختی این رژیم گره می­زند. زاراکل (2010) در مقاله­ «امنیت و نا امنی هستی­شناختی؛ انکار جنایات تاریخی توسط دولت­های ترکیه و ژاپن»، در صدد پاسخ به سؤال درون­زایی یا برون­زایی فشار هویت بر دولت­هاست. میتزن (b2006) در مقاله­ «امنیت هستی­شناختی در سیاست جهانی؛ هویت دولت و معمای امنیت»، نقش امنیت­جویی هستی­شناختی را در تطویل منازعات، تحلیل می­کند. وجه تمایز پژوهش حاضر این است که برخلاف پژوهش­های فوق که غالباً تأثیر امنیت هستی­شناختی بر روابط خارجی اسرائیل را نقطه کانونی خود قرار داده­اند، به زمینه­های درونی امنیت هستی­شناختی اسرائیل پرداخته است.

2. مبانی مفهومی: امنیت هستی­شناختی

جریان اصلی نظریات روابط بین‌الملل، موضوع امنیت را صرفاً در قالب مادی و فیزیکی تحلیل می‌کنند و به عناصر غیرمادی به عنوان عامل تامین‌کننده امنیت کشورها توجهی ندارند. نظریه امنیت هستی­شناختی برخلاف رویکرد غالب، بین هویت به عنوان عنصر غیرمادی و امنیت پیوند برقرار می‌کند و معتقد است عناصر غیرمادی بیش از عناصر مادی محرک رفتار دولت‌ها است. (نصری،1390: 114). چه این­­که عناصر غیرمادی است که قوام­بخش هویت و کیستی و نیز تداوم و ماندگاری دولت­هاست.

امنیت هستی­شناختی، حسی از ادامه­دار بودن و پیوستگی و نظم در حوادث و اتفاقات است و بر نیاز کشورها به منزلة یک واحد منسجم و یکپارچه به تجربه هویتی مستمر و پایدار و نه دائماً در حال تحول اشاره دارد (استیل،1392: 10). احساس پیوستگی بیوگرافیک و ارتباط با سایر مردم دنیا اجزای ضروری امنیت هستی­شناختی می­باشند. افراد هویت خود را بر پایه دسته­بندی­ها و روایت­های هویتی که از نظر سیاسی و اجتماعی ایجاد شده­اند، پایه­گذاری می­کنند (Rumelili, 2015: 15). برای درک مفهوم امنیت هستی­شناختی به عنوان یک نیروی اولیه، نیاز به شناخت رابطه بین تردید و هویت داریم. تردید، عمل را سخت می­کند و از آنجا که توان اقدام و عمل برای هویت، بسیار مهم و تعیین کننده است، بنابراین تردید، خودِ بودن و حفظ هویت را با گذشت زمان مشکل می­سازد (Mitzen, 2006a: 272). از همین­رو می­توان شرط امنیت هستی­شناختی یک جامعه را اجماع­نظر و اتقان پیرامون پایه­های هویتی خود تلقی کرد. 

موضوع امنیت صرفاً فیزیکی نیست بلکه وابسته به هستی­شناختی است. به عبارتی امنیت هستی­شناختی تلاشی است برای تأمین امنیت خود، و نه جسم (Mitzen, 2006b: 344). منازعات هرچند امکان دارد منافع فیزیکی کشورها را به مخاطره ­افکنند، اما امنیت هویتی آن­ها را تضمین می­کند. در نتیجه در این وضعیت حتی مناقشه می­تواند به نفع هویت یک کشور باشد. مناقشات، به حل­وفصل بحث­های ویژه وجودی دربارة پارامترهای زندگی، بودن، خود در رابطه با جهان خارج و دیگران و نیز هویت کمک می­کنند. بنابراین با گذشت زمان منبعی برای امنیت هستی­شناختی می­شوند (Rumelili, 2015: 1-2) .بنابراین به نظر می­آید امنیت هستی­شناختی کاملاً با ناامنی فیزیکی سازگار است.

از نارسایی­های مفهومی نظریۀ امنیت هستی­شناختی این است که فرض می­کند یک دولت خودش یک هویت «خود»[4]را تشکیل می دهد؛ درحالی­که خود-روایت­های داخلی هرگز نمی­توانند از رابطه ایجادشده  با «دیگران»، تفکیک شوند (Adisonmez, 2017: 11).

 

2-1. مبانی نظری: دولت اسرائیل، ناامنی هستی­شناختی

به بیان گیدنز، امنیت هستی­شناختی از طریق اعتقاد به درستی روایت یا گفتمان منقول و ابتنای آن بر اصول بنیادین مطمئن به­دست می­آید (Mitzen, 2004: 3-4) .روایت و هویت کاملا با هم پیوند دارند، چه اینکه مردم، از طریق روایت­ها، حس می­کنند که آن­ها به عنوان افراد و بخش­هایی از مجموعه­ها چه هویتی دارند (Strombom, 2010: 34). هویت دلالت بر توانایی افراد برای حفظ داستانی دارد که درباره خود یا خود جمعی نقل می­شود (مک­سویینی،1390: 256). فردی که از نظر وجودی احساس ناامنی می­کند، فاقد احساس منسجمی نسبت به پیوستگی سرگذشت خویش است. این­گونه افراد زمان را همچون رشته­ای از لحظه­های ناپیوسته درک می­کنند که هر یک از آن­ها تجربیات قبلی را چنان از تجربیات بعدی جدا می­کند و می­بُرد که دیگر هیچ­گونه «روایت» پیوسته­ای از زندگی به وجود نمی­آید. نوعی تجربۀ فردی که آن را «مرگ درونی» می­نامند (گیدنز،1385: 83). بنابراین تردیدافکنی و از میان رفتن ذخیره خاطرات تاریخی و بحران در تداوم روایت تاریخی باعث ایجاد بحران هویت می­شود (مک­سویینی،1390: 254). بر همین اساس پژوهش حاضر، بر تردیدافکنی­هایی که در قالب جنبش پساصهیونیسم بر سر صهیونیسم سایه افکنده است،  تمرکز دارد.

نقطه ثقل این تردیدها، این است که ماهیت اجتماعی اسرائیل، تجسم یک خاطره مشترک و متداوم تاریخی نیست (افتخاری،1380: 139). البته بحث صرفاً بر سر موضوعات تاریخی نیست، بلکه نمادی از مبارزه سیاسی بر سر حافظه جمعی در اسرائیل است که ممکن است تعریف هویت اسرائیلی را تغییر دهد. (Yoav, 2012: 7). از همین­رو دولت اسرائیل سعی نموده تا یک روایت اصلی انتخابی و یکنواخت از خاطره جمعی گذشته را القا کرده و تاریخ جمعی همگرا و متمایزی را ایجاد نموده و استمرار بین گذشته و حال را برقرار ساخته و به این ترتیب حس سرنوشت یکپارچه سیاسی را ترسیم کند (Agbaria,2014: 3). درحالی­که جنبش پست­مدرن پساصهیونیسم، اساساً به دنبال نفی این روایت­های کلان است.

جنبش پساصهیونیسم، روایت کلان صهیونیسم که در قالب اسکان «قوم برگزیده یهود» در «سرزمین موعود توراتی» تجلی یافته، با تردیدها و تشکیک­های فراوانی مواجه ساخته و عزم خود را، زیرسؤال­بردن اسطوره­های تاریخی پرورش­یافته صهیونیسم (Shehori, 2004) و ​​ارزیابی مجدد تاریخ اسرائیل از دیدگاهی متفاوت با روایت رسمی صهیونیسم قرار داده است (Livneh, 2001). تعریف این­که پساصهیونیست کیست، آسان نیست، زیرا توافق بر سر این­که چه کسی صهیونیست است، کار ساده­ای نیست. (Shehori, 2004). محمل اصلی، اختلاف بر سر تعریف  کیستی یهودیت و هویت آن است که محل نزاع صهیونیسم و پساصهیونیسم در اسرائیل گشته است. جنبش صهیونیسم سعی نموده تا با تکیه بر مقومات خاص خود، برحسب قانون بازگشت که در راستای حفاظت از قوم یهود در برابر نسل­کشی وضع شد، اسرائیل بزرگ را پی­ریزی کند. در جهت مخالف، پساصهیونیسم با بازخوانی روایت صهیونیسم و مخدوش نمودن آن، در صدد بنانهادن اسرائیل دموکراتیک در برابر اسرائیل بزرگی است که خود تهدید دموگرافیک برای یهودیان دربردارد. در این مسیر به همان نسبت که صهیونیسم سعی دارد با امنیتی­کردن روایت خود، مانع مجادله بر سر مبانی هویتی خود شود، پساصهیونیسم اقدام به غیرامنیتی نمودن بنیادهای صهیونیسم نموده است که نتیجه آن بروز ناامنی هستی­شناختی برای رژیم صهیونیستی بوده است.

 

 

در این زمینه یکی از مشکلات اسرائیل، رو­به­رو شدن با ناسازگاری­های هستی­شناختی است. چه این­که برخوردی بین هویت­های مختلف اسرائیلی وجود دارد که نیاز به سیاست­ها و تدابیر غیرمشابه و حتی متضاد دارد و از این­رو اسرائیل را تحت فشار قرار می­دهد که تعیین کند او کیست؟ (Lupovici, 2015: 42). سوالی که چالش این رژیم از بدو تأسیس بوده است.

3. پساصهیونیسم

     اصطلاح «پساصهیونیسم» ابتدا در سال 1993 پس از انتشار کتاب «یوری رام»[5] «جامعه اسراییلی: چشم­انداز انتقادی»[6] وارد گفتمان عمومی جامعه اسرائیل شد. طی آن سعی نمود به­جای دستورالعمل قدیمی صهیونیسم مبنی بر «دیگ ذوب»[7] (هویت نابرابر همگن شده)، به «ظرف سالاد»[8] (تفاوت در بین برابرها) بپردازد. (Ram,2005: 23) این جنبش، با هدف تضعیف «اسطوره­های بنیادین اسراییل»، مطالعه تاریخ و جامعه اسرائیل را متحول نمود (Likhovski,2010: 4) مهم­ترین تأثیر پساصهیونیسم، نه در کشف و بحث­وگفتگو در مورد تاریخ اسرائیل، بلکه در قطبی­کردن جامعه اسرائیل بود، به­گونه­ای که اینک هرگونه انتقادی از تاریخ یا سیاست اسرائیل با پساصهیونیسم همراه می­شود. (Coman,2018: 119)

با توجه به این­که «قوم برگزیده یهود»، «سرزمین اجدادی»، «تبعید»، «پراکندگی»، «مهاجرت به اسرائیل»، «ارض اسرائیل»، «یهودستیزی» و مانند این­ها، واژگان اصلی در هرگونه بازسازی گذشته ملی در اسرائیل است و امتناع از کاربرد آن­ها بدعت به­شمار می­آید. (سند،1397: 3) پساصهیونیسم با حمله به این «اسطوره­سازی­»های[9] تاریخ اسرائیل که توسط «مورخان قدیمی»[10] شکل گرفته بود، بیان داشت این اسطوره­سازی­ها نه­تنها با ساختن روایتی منحصربه­فرد، وقایع خاص مانند قهرمانی اسرائیلی­ها را به تصویر می­کشد، بلکه فراتر از آن، از اصطلاحات خاص و از پیش موجود استفاده می­کند که توجیهی برای موجودیت صهیونیسم است. برای نمونه، با استفاده از اصطلاح «سرزمین اسرائیل»[11] هنگام توصیف فلسطین تحت حکومت عثمانی و انگلیس، موجودیت جغرافیایی را متعلق به یهودیان در طول تاریخ به تصویر کشیده­اند. به­منظور مقابله با این توصیف تاریخی ذهنی، یکی از اصلی­ترین وظایفی که مورخان پساصهیونیست برعهده گرفتند، بازنگری در اصطلاحات تاریخی و جامعه شناختی است. اصطلاحات مثبتی که توسط صهیونیست­ها، جایگزین اصطلاحات خنثی یا منفی شد. برای مثال جنگ استقلال، جایگزین جنگ 1948 شد. «الیا» - به معنای صعود- جایگزین مهاجرت یهودیان به فلسطین شد و اعتراض فلسطینی ها به آن، با واژه «میورات» به معنای «وقایع» تعبیر شد و همان­طور اصطلاح عمومی عرب، جایگزین فلسطینی­ها شد. (Lissak,2007: 180)

مورخان پساصهیونیست، همچنین عبارات کلاسیک صهیونیستی را به دلیل پیامدهای مخرب آن­ها مورد بررسی قرار دادند. به­عنوان مثال، عبارت «نفی دیاسپورا»[12]، که متضمن این معناست که اسرائیل تنها خانه یهودیان جهان است، این هدف موجب تحقیر نسبت به یهودیان اروپایی که در پی استقرار در فلسطین نبودند، گردید. برای صهیونیست­ها، بازگشت یهودیان به اسرائیل، بازگشت به «عادی بودن»[13] بود. از نظر آنان، تاریخ یهود در دیاسپورا به خودی خود بی­معنی بود، درحالی­که اتصال به این سرزمین، به این دلیل که تکیه­گاه ملت بود، اهمیت داشت و «بازگشت به تاریخ»[14] محسوب می­شد. (Coman,2018: 110-115)

پساصهیونیسم با اتکاء به گشایش بایگانی­ها و آرشیوهای محرمانه دولتی و انتشار صدها هزار سند و گزارش، ارزش ها، باورها، مفروضات و روش­های همکاران صهیونیست خود را به چالش کشید. (Yoav,2012:1) آثار منتشر شده «مورخان جدید» شبیه به یک انقلاب کمونیستی بود که با نشان دادن این­که اسرائیل نه بی­گناه و نه رستگاری­بخش است، به «حقیقت مقدس» صهیونیسم چالش وارد ساخت. (Weinberger,1998:68) آنان صهیونیسم را به­عنوان یک موضوع غیریهودی و شورش علیه تاریخ و فرهنگ یهودی و نه قله آن، به تصویر کشیدند. (Ram,2000: 408) صهیونیسم بخشی از تاریخ استعمار است، زیرا خود بخشی از گسترش اروپا به قلمرو غیراروپایی است. (Shlaim,2012:53) این جنبش اروپایی استعماری-اشکنازی سفید- هم مشرقی­های داخلی و هم اعراب خارجی را قربانی کرده است، از این­رو پساصهیونیسم، یک شیب «شرقی» را می­پذیرد که هویت­های عرب فلسطینی و یهودی شرقی را در هم می­آمیزد (Ram,2000: 24-33).

4. اسطوره­های صهیونیسم و ناامنی هستی­شناختی

«یهودیان»، «سرزمین» و «تورات»، سه­گانه به­هم­پیوسته و مقدسی هستند و یهودیان فقط در سرزمین موعود می­توانند یهودی واقعی باشند (Zeidan, 2006: 230). چه اینکه هویت به­واسطه پیوند هستی­شناختی انسان به خاک و ریشه­های بومی­اش تعریف می­شود و قطع شدن از این ریشه­ها سبب بی­خانمانی و بحران هویت می­شود (آقاحسینی و دیگران،1398: 201). اما در پی تردیدافکنی­های جنبش پساصهیونیسم، این ارتباط با سرزمین گسسته می­شود.

4-1. اسطوره سرزمین موعود

هرچند سرزمین یک شیء منفعل است، اما به­عنوان شخصیت اصلی داستان اسرائیل، خودنمایی می­کند. سرزمینی که خداوند مردم خود را برای ساکن شدن در آن فرامی­خواند. اقامت اسرائیل در سرزمین موعود، نتیجۀ رویداد تاریخی میثاقی است که خداوند از طریق آن طرح خود برای نجات جهان متجلی می­سازد (Camp&Mein, 2018: 2). از دیدگاه کتاب مقدس، نمی­توان مسألة رابطه قوم اسرائیل با خدا را از رابطة آنان با سرزمین اسرائیل، تفکیک کرد و زمین را به اعراب اعطا کرد، زیرا از طرف خداوند به یهودیان داده شده است (Wurmser, 2006). گناه از دست دادن بخشی از سرزمین، هم­ردیف بت­پرستی است. (اسپرینزاک،1376: 258) ترک سرزمین، برای یهودیان، منبعی از عدم امنیت هستی­شناختی محسوب می­شود. (Lupovici,2015: 14) لذا در نبرد سیاسی بر سر مرزهای سرزمینی، نبرد بر سر ذات خود یهودیت، نهفته است (Zeidan, 2006: 230).

اما مطالعه اساطیر باستان خاورمیانه، در مورد وعده زمین، نشان­ می­دهد که در همة اقوام چنین وعده­ای وجود داشته است، به­گونه­ای که اگر عبرانیان چنین وعده­ای دریافت نمی­کردند، حقیقتاً استثنایی بودند (گارودی،1377: 40). تعهد «سرزمینی» صهیونیسم به گذشته­ای فریبنده سبب شده تا تمام اشکال دیگر هویت و شیوه­های تعامل یهودیان پیش از صهیونیسم نادیده گرفته شود (Weinberger, 1998: 64) .ملی­کردن کتاب مقدس و تبدیل آن به یک کتاب تاریخی معتبر توسط تاریخ­نگاری صهیونیسم، نقش مهمی در تصاحب ایدئولوژیک این سرزمین باستانی داشته است (سند،1397: 171).

این در حالی است که یهودیان هرگز در هیچ برهه­ای از زمان، قبل از بروز صهیونیسم، کمترین تلاش را برای استقرار دسته­جمعی در آن­ سرزمین انجام نداده­اند. چه اینکه اساساً فتح نظامی سرزمین مقدس و تجمع در آنجا را، غصب حق الهی تلقی می­کردند که تعهد فرزندان اسرائیل با خدا را سست می­کند. از این­رو حتی تأسیس دولت اسرائیل را بر بنیاد یک «گناه نخستین»،[15] قلمداد کرده­اند. (رابکین،1392: 134-133). حال آنکه صهیونیسم، ماهیتاً مفهوم یک تبعید تحمیلی از جانب خدا را رد می­کند و به کشور به­عنوان شروع دوران مسیحاباوری نگریسته و معتقد است که اگر تبعید زمانی سرنوشت دردناک ما بوده، اکنون گناه ما خواهد بود (رابکین،1392: 208-207). لذا تاریخ قومیت یهود، به­طور مداوم در تنش بین دو مفهوم «تبعید» و «رستگاری» به­سرمی­برده است (Koller, 2014: 21). سوالی که هنوز در جامعه اسرائیل پابرجاست.

پس از تخریب دومین معبد و پراکندگی یهودیان، مسأله سرزمین به پس زمینه برده شد و تورات اسرائیل جلو آمد. اما صهیونیست­ها، موضوع سرزمین را در ذهن یهودیان از یک امر فرعی، به یک امر اصلی تبدیل کرده و اعتقاد سه پایه­ای یهودیت را که شامل خدا، تورات و امت است، به تورات، امت و سرزمین تبدیل کردند (اوروخ،1381: 92-90) و امت یهود، سرزمین موعود و تورات یک کل مقدس و یکپارچه را تشکیل دادند که هیچ مصالحه و یا انصراف از بخشی از این ها امکان پذیر نیست. (Zeidan, 2006: 232) تاریخ­نگاران صهیونیستی برای به حداکثر رساندن ادعای مالکیت ملی بر کشور، کوشیدند زمان تبعید را به حداقل برسانند (سند،1397: 222). حال آن­که به­ طور کلی در طی تاریخ چهارهزار ساله یهودیت، این قوم تنها توانسته است، 414 سال حاکمیت بر سرزمین موعود را در اختیار داشته باشد. عمده مراکز تمرکز یهودیان در تاریخ؛ بابل در قرون اولیه؛ اسپانیا و آلمان در قرون میانه؛ لهستان و لیتوانی در انتهای قرون میانه و روسیه در طی دوره معاصر بوده است (شیخ­نوری،1388: 84). بنابراین سرزمین که از مهم­ترین عناصر هویتی فرد اسرائیلی است، در معرض جدی­ترین سوالات و تردیدها قرار گرفته و سبب شده روان آنان دچار ناامنی هستی­شناختی گردد. مسائلی چون نبود همدلی و عدم احساس تعلق به یک آب و خاک در بین اسرائیلی­ها - عدم تجربه با هم زیستن در یک بستر تمدنی واحد- باعث تشدید تزلزل هویتی شده­اند (فقیه­زاده و اسلامی،1396: 266). این وضعیت سبب شده تا تلاش های روزافزونی برای تغییر وضعیت سرزمین های اشغالی از طریق سیاستگزاری­های داخلی صورت پذیرد.(Roznai, 2018: 15) برای نمونه در سال 2003 به ابتکارعمل لیمور لیونات[16]، وزیر آموزش وقت اسرائیل، برنامه جامع انتقال «یکصد مفهومِ میراث، صهیونیسم و ​​دموکراسی»[17]به دانش­آموزان پایه ششم تا نهم در اسرائیل عملیاتی شد.  این مفاهیم، با نادیده گرفتن روایت یا تجربه فلسطینی، سعی در تصویر روایت منسجم قومی – ملی یهودیان دارد تا صهیونیسم را دارای لایه ها، عمق و استمرار بیشتری نموده و آن را تحکیم بخشد. براین­اساس مورخین پساصهیونیسم وزارت آموزش اسرائیل را به داشتن برنامه­ای پنهان در تلاش برای جداکردن اعراب فلسطینی اسرائیلی از سرزمین و میراث آنها متهم نموده است (Agbaria,2014: 9-23).

 

4-1-1. اسرائیل بزرگ در برابر اسرائیل دموکراتیک

پساصهیونیسم، یک روند لیبرالی است که تلاش می­کند مرزهای جهانی هویت اسرائیل را کاهش دهد و شهروندانی که «دیگر» تلقی می­شوند را در آن جای دهد (Ram, 2000: 419-420). درحالی­که صهیونیسم، مفهوم مجرد «بازگشت» را به سرزمینی فیزیکی پیوند می­زند (آقاحسینی و دیگران،1398: 205). بنابراین همان­طور که یوری رام می­گوید: «افق هنجاری پساصهیونیسم، شهروندی اسراییل مدنی و قانون اساسی است، درحالی­که این افق از نظر صهیونیسم، «مردم یهودی داخل و خارج از اسرائیل» است. فلذا پساصهیونیسم، «دولت اسرائیل» را به عنوان قلمرو بحث خود درنظر می­گیرد، درحالی­که این قلمرو در نزد صهیونیسم، «سرزمین مقدس اسرائیل» است. (Ram, 2000: 406-407) و یهودیت به­عنوان سپری علیه تشکیل یک ملت اسرائیلی یا ناسیونالیسم مدنی در اسرائیل گسترش می­یابد. (Ram, 2008: 61) در مقابل هویت اسراییلی پساصهیونیسم، بیشتر مبتنی بر ملی­گرایی شهروندی مشترک است تا ملی­گرایی انحصاری (Weinberger,1998:56).

طبیعت مدنی ناسیونالیسم اسرائیلی، همان­طور که توسط بنیان­گذاران آن تعریف شده است، براساس جایگزینی ارزش­های جهانی با یک دیدگاه نژادشناسی پایه­گذاری شده که ارتباط بین سرزمین و مردم را با یک بسته انحصارطلبانه، برقرار کرده، تنوع را انکار و پلورالیسم را لکه­دار می­کند.  (Chazan, 2011:17) در این زمینه، شیمون آگرانات[18] رئیس دادگاه عالی اسرائیل، اظهار داشته که به­رسمیت­شناختن تابعیت یکنواخت اسرائیلی - یعنی تابعیتی که بر همه شهروندان این کشور تعمیم یابد - بنیادی را که دولت اسرائیل در آن شکل گرفت، نفی می­کند. (Jeenah, 2012: 388)  به جهت همین ماهیت نژادپرستانه دولت صهیونیستی بود که مجمع عمومی سازمان ملل در 10 نوامبر 1976 اعلام کرد: صهیونیسم یک نوع نژادپرستی و تبعیض نژادی است(Gilad, 2008: 226).

حال آن­که هواداران جنبش صهیونیستی اصرار دارند که اسرائیل همزمان به­عنوان «یک کشور یهودی و دموکراتیک» شناخته شود. آن­ها بدون درک تضاد در این مورد و اینکه یک کشور قومی نمی­تواند یک کشور دموکراتیک باشد، اصرار دارند که هر دواصطلاح - یهودی و دموکراتیک - به طور یکسان برای کشور اسرائیل اعمال شود. (Jeenah, 2012: 3) این امر تا بدان­جا پیش می­رود که طبق  بند A7 قانون پایه کنست، نامزدهایی که یکی از این دو وجوه را انکار نمایند، از شرکت در انتخابات محرومند.(Sand, 2012: 27)

پساصهیونیست­ها معتقدند که این دو بعد در حقیقت متناقض هستند و هر کدام در جهت مخالف حرکت می­کنند و بنابراین دو قطب متمایز طیف­های سیاسی- فرهنگی، دو مدل مختلف برای اسرائیل به­وجود می­آورند، چه برای تبدیل شدن به یک دولت یهودی قومی و چه برای تبدیل شدن به یک دولت دموکراتیک برای شهروندان آن. (Ram, 2005: 22) لذا دولت اسرائیل باید اجزای صهیونیست خود را که پایه و اساس ماهیت یهودیان است، از بین ببرد، زیرا آنها مانع از تبدیل شدن اسرائیل به یک دولت دموکراتیک می­شوند. (Livneh, 2001: 20)

نقطه آسیب­پذیر اسراییل، وجود ساختارهایی است که تبعیض را قانونی جلوه می­دهند. (Dowty, 2014: 765) پساصهیونیسم معتقد است دموکراسی اسرائیل با ساکنان کشور در ابتدا به­عنوان اعضای گروه­های مذهبی، سپس به­عنوان اعضای گروه­های قومی و تنها در پایان به­عنوان شهروندان کشور رفتار می­کند. (Giommoni, 2013: 14). منابع نمادین اسرائیل منحصرا یهودی هستند و هیچ جایگاهی برای نمادهای عرب و مسلمان وجود ندارد. پرچم و سرود، زبان و غیره. امروزه، در سطح فرهنگی، اسرائیلی با یهودیان قومی شناخته می­شود.  (Ben-Rafael, 2017: 221) دان رابینویتز[19] این موقعیت سیاسی را به­عنوان «اقلیت به­دام­افتاده»[20] توصیف می­کند. (Agbaria,2014: 26) اسرائیل با تنزل موقعیت اقلیت­های عرب، به­وضوح این سیگنال را ارسال کرده است، که هویت قومی و مذهبی را بر دموکراسی ترجیح می­دهد. (Khan,2018: 3) یوهان پلسنر[21]، «مدیر موسسه دموکراسی اسرائیل»[22] پس از انتشار شاخص دموکراسی اسرائیل در سال 2017 اعلام کرد: «45 درصد شهروندان اسرائیل بر این باورند که به­ مخاطره افتادن دموکراسی اسرائیل، یک خطر واقعی برای موجودیت اسرائیل است». (Roznai, 2018: 2) این رژیم نتوانسته بین وضعیت دوگانه دموکراتیک بودن و یهودی بودن آشتی برقرار سازد. این وضعیت دوگانه را «احمد طیبی» عضو کنست اسرائیل به خوبی تبیین کرده است: «اسرائیل برای شهروندان یهودی­اش، دموکراتیک و برای شهروندان عربش، یهودی است» (درخشه و صادقی­زاده،1394: 206).

پساصهیونیسم معتقد است علی­رغم ادعاهای صهیونیسم، پیوند بین هویت یهودی و بقای آن ازیک­طرف و تابعیت قومی از سوی دیگر ذاتی نیست. این ادعا که هویت یهودی را می­توان تنها از طریق یک حکومت یهودی حفظ کرد، با این واقعیت که این هویت بیش از هجده قرن بدون حکومت حفظ شده است، به وضوح رد می­شود و همان­طور در سطح نظری، با این واقعیت که در کمتر از یک قرن پیش صهیونیسم درموقعیت اقلیت یهودی بوده است. (Friedman, 2012: 318) لذا پساصهیونیسم ارتباط بین یهودیت تاریخی و دولت اسرائیل را انکار می­کند و تلاش می­کند دولت -ملت یهودیان را به یک دولت لیبرال، چندملیتی و چندفرهنگی تبدیل کند. دولت ایده­آل آن­ها عاری از هر هویت یهودی، سکولار یا مذهبی، و هرگونه دعوی اخلاقی و اجتماعی منحصربه­فرد می­باشد. آن­ها چنین دولتی را «دولت همه شهروندان خود» می­نامند (Yoav, 2012: 3).

ادعای بحث­برانگیز در قلب استدلال­های پساصهیونیستی این است که هیچ قومیتی نباید از لحاظ هستی­شناختی و یا نهادی بر دیگری برتری داشته باشد. ادعایی که صهیونیست­ها آن را رد کرده و می­گویند اگر این مأموریت را رها کنند، هدف و حیثیت وجودی­شان را از دست خواهند داد (Nimni, 2003: 3).

برخورد بین هویت­های مختلف تهدید شده، منجر به تناقض راه­حل­ها برای بازگشت از روایت­های غیرمنسجم است. در چنین شرایطی، که آن را «ناسازگاری هستی­شناختی»[23] می­نامیم، تشویش­ها زمانی بالا می­گیرد که بازیگران باید تصمیم بگیرند که آن­ها «که» هستند و این نیاز به اولویت دادن به یک هویت نسبت به سایر هویت­ها دارد (Lupovici, 2015: 36-37) در وضعیت مواجهه اسرائیل با ناسازگاری انتخاب­هایش، این تنها دنبال کردن صلح با فلسطینیان است که به اسرائیل امکان می­دهد تا با این روایت­های مخالف ناخودآگاه مواجه شود و مجدداً سیاست های دولتش را با نقش هویت «خود» سازماندهی کند. هرچند حرکت به سمت حذف چنین تشویشی به پروسه صلح فشار وارد می­کند، زیرا هدف بیشتر مواجهه با «ناسازگاری هستی­شناختی» خواهد بود. به­واقع اسرائیل با یک بحران هویتی روبرو شده که این بحران مربوط به حفظ سرزمین­هایش از یک سو و بودن به عنوان یک دولت دموکراتیک و یهودی از سوی دیگر است(Barnett,1999: 23).

بنابراین مشکل عمده اسرائیل روبه­روشدن با این ناسازگاری هستی­شناختی است. برخورد بین هویت­های مختلف اسرائیلی، که نیاز به سیاست­ها و تدابیر غیرمشابه و حتی متضاد دارد و از این رو اسرائیل را تحت فشار قرار می­دهد که تعیین کند او کیست؟  و بنابراین تشویش بین «یهودیت اسرائیل» و نیز هویت دموکراتیک آن، حاصل از چالش در مفهوم «خود» اسرائیلی است. نیاز به انتخاب بین دو بعد «خود» اسرائیلی، خود منبعی از اضطراب است. با حرکت به سوی صلح، فشار بیشتری بر هویت یهودی وارد می­شود، درحالی­که عدم حرکت به سوی صلح، فشار بیشتری بر هویت دموکراتیک اسرائیل وارد می­آورد. تعمیم اینکه اسرائیل چیست: یک دولت یهودی یا یک دولت دموکراتیک؟ این امر می­تواند تشویش و اضطراب­هایی را ایجاد کند. نتیجه این تنش که بروز سیاسی آشکاری دارد، آن است که اسرائیل بین موقعیت­های جنگ ناپایدار و درگیری در پروسه صلح گرفتار می­شود. هر دوی این موقعیت­ها، عدم امنیت هستی­شناختی را برمی­انگیزد. لذا اسرائیل نمی­تواند به یک موقعیت آرام­تر سوق یابد. بازگشت به جنگ پایدار با فلسطینیان هویت دموکراتیک اسرائیل را به چالش می­کشد و از سوی دیگر، دستیابی به صلح، منجر به عدم امنیت هستی­شناختی و اضطراب می­شود که متضاد فرآیند صلح است و به­سادگی مزایای آن را نابود می­کند. (Lupovici, 2015: 33) مطابق تحلیل «آشر آریان»[24]، اسرائیل در فضای بین «جنگ» و «صلح» قرار دارد و امنیت را در وجود سهمی از ناامنی درک و فهم می کند. (پوستین­چی و بای،1395: 6)  

پروسه صلح در دهه 90، حس «شکست ملی»[25] را ایجاد نمود و حس عمیق اضطراب را در ادامه فروپاشی هویت مشترک یهودی، برانگیخت و یک درگیری درونی در جامعه اسرائیلی ایجاد نمود که به سمت انتفاضه دوم کشیده شد. همان­طور که آدلر بیان می­کند، پروسه صلح شکست خورد زیرا شما نمی­توانید با طرف مقابل صلح و سازش کنید، وقتی که شما نمی­دانید شما که هستید یا بر سر این موضوع اختلاف دارید (Lupovici, 2015: 43)

به­نظر می­رسد راه­حل اسرائیل برای رفع نسبی عدم امنیت هستی­شناختی و اضطراب و تشویش خود، تمایز بین حماس و فتح است. حماس به حفظ اسرائیل به عنوان «دیگری» کمک می­کند و بدین طریق می­تواند هویت خود را نسبت به دشمن، معتبر و باارزش اعلام کند، بدون آنکه هویت­های دموکراتیک و یهودی آن را به چالش بکشاند، به­علاوه تا زمانی که حماس به امنیتی­کردن آن به­عنوان دشمن اسرائیلی ادامه دهد و در جنگ با فتح باقی بماند، قرارداد صلح جامعی بین اسرائیلی­ها و فلسطینی­ها نمی­تواند وجود داشته باشد. این امر به اسرائیل اجازه می­دهد که جنگ را حفظ کند و با اجتناب از صلح، از ناامنی هستی­شناختی خود اجتناب کند. به­طور همزمان، مذاکرات چندین ساله با جنبش فتح، هویت دموکراتیک و لیبرال اسرائیل را مدنظر قرار می­دهد و اسرائیل می­تواند خود را به عنوان تلاش­گر برای صلح تصور کند، درحالی­که به جهت اضطراب­هایی که پیشروی به سوی صلح، برایش دربردارد هرگز به آن نمی­رسد. لذا حتی در طی فرآیند صلح با فتح، اسرائیل به امنیتی­کردن مباحث هستی­شناختی خود ادامه می­دهد(Lupovici, 2015: 44).

 

بنابراین داشتن حماس، به عنوان یک دشمن، اضطراب­ها در موقعیت درگیری در حل­وفصل مناقشات را کاهش می­دهد و به­طور همزمان، دینامیک درگیری برای حل­وفصل مناقشات با فتح، اضطراب­های مربوط به جنگ ناپایدار و تهدید هویت لیبرال دموکراتیک اسرائیل را کاهش می­دهد. این ابهامات به اسرائیل اجازه می­دهد که از جستجو و مهم­تر از همه پاسخ­گویی به این سؤال که او چه کسی است و در چه مسیری حرکت می کند، طفره رود. پرسش­هایی که هم در موقعیت جنگ ناپایدار و هم در موقعیت درگیری برای حل­وفصل مناقشات به او فشار وارد می­آورد.

4-2. اسطوره قوم برگزیده

این ادعا که یک کشور تنها پادزهر قابل قبول در برابر تهدید انقراض است، دغدغه غالب رژیم صهیونیستی محسوب می­شود، اما برای حفظ و بیان هویت یهودی آن، وجود یک دولت قومی ضروری می­نماید (Friedman, 2012: 313) .از همین­رو درگفتمان صهیونیستی، «قومیت یهودی» یکی از دال­های مرکزی به­شمار می­رود و هنگام استفاده از لفظ «یهود»، بیش از آن که دیانت یهودی مراد آن­ها باشد، قومیت یهودی مد­نظر است و تعصب یهودی از وابستگی به قوم برگزیده خداوند ناشی می­شود و نه از دیانت یهود (نابلسی،1387: 239). لوتر می­گوید: «از افتخارات یهودیان، تبار آن­هاست که معتقدند از قوم اصلی و اولیه روی زمین، یعنی از ابراهیم، ساره، اسحاق، ربکا (همسر اسحاق)، یعقوب و دوازده سبط اویند و این­که آنان از مردم مقدس اسرائیل می­باشند، از خون، نژاد و نسلی برتر» Ould-Mey, 2003: 594)). صهیونیست­ها ادعا می­کنند که گروه نژادی واحدی هستند که پس از دو هزار سال تبعید و آوارگی، به پایتخت خود یعنی مقر حکومت داود و سلیمان در بیت المقدس بازگشته­اند (سند،1388: 67) و اسرائیل کشور قوم یهود است و اگر این مأموریت را رها کنند، هدف و حیثیت وجودی­شان را از دست می­دهند Nimni, 2003: 3)). لذا بنیان استثناگرایی اسرائیلی، عمدتاً نشأت گرفته از باور قوم برگزیده­بودن است.

شاخص اصلی یهودی و اسرائیلی بودن، نعمت برگزیده­بودن است. صهیونیست­ها تلاش می­کنند اثبات کنند که یهودیان در طول تاریخ از نژاد خود محافظت کرده­اند و با دیگر تبارها و ملت­ها درنیامیخته­اند (فقیه­زاده و اسلامی،1396: 250). اما به­رغم این تلاش که می­کوشد روایتی همگون و یکدست از گذشته یهودیان ارائه دهد، همه اسناد و حافظه جمعی یهودیان بر تنوع جامعه یهودی، زیست متفاوت و حتی ریشه های ناهمسان قومی آن­ها تأکید دارد (آقاحسینی و دیگران،1398: 205). پساصهیونیسم متأثر از گفتمان پسامدرنیسم، پایان روایت بزرگ صهیونیسم را اعلام نموده و منطق ویران­گر نسب­شناسی آن را به چالش کشیده است  Nimni, 2003: 32)). شلومو سند[26] مورخ مشهور پست­صهیونیست، ادعا می­کند که آنچه امروز از آنان به عنوان یهودیان بنی­اسرائیل، یاد می­شود، افرادی اختراع شده­اند. چه اینکه آنان از نسل خزرها، قبیله­ای ساکن مرز روسیه و ترکیه بودند که در دوران قرون وسطی به یهودیت گرویدند Barnett, 2019: 108)). پائول وکسلر[27]خاستگاه یهودیان را ایران، ترکیه و جنوب قفقاز می­داند. Das;Pirooznia& Elhail,2017: 4)). لذا اساساً نسبتی بین صهیونیست­های امروزی و یهودیان اولیه، وجود ندارد.

اما آنچه صهیونیست­ها را ناگزیر از این اختراع کرد این بود که کشوری که خود را یهودی می­نامد، نیازمند تصویری مبهم و نویدبخش از یک منشأ زیستی باستانی مشترک است. برای همین در پس هر صحنه در سیاست هویت اسرائیل، مفهوم قوم و نژاد ابدی همچون سایة سیاه بلندی می­گسترد (سند،1397: 435). دراین میان مذهب یهودی نیز به عنوان یک «سپر مشروع» برای سیاست انحصاری نژادپرستانه یهودی اسرائیلی عمل می­کند. چه این که از منظر صهیونیسم، خداوند از قدم اول قومی می­باشد Ram, 2008: 61-62)). حال آن­که پساصهیونیسم به دونبال زدودن این نقاب قومی است.

مورخان پست­صهیونیست، این ایده که یهودیان از تبار بنی­اسرائیلیان اصیل هستند را یک مغلطه می­دانند Jeenah, 2012: 8)). تقریباً نه­دهم یهودیان اروپا و امریکا، از تبار خزرهای ترک می­باشند و ربطی به اسباط دوازده­گانه بنی­اسرائیل و فلسطین ندارند و همین دسته از یهودیان­، از اروپا به فلسطین رفته و اسرائیل را به­وجود آورده­اند. (کستلر،1374: 9). این بدین معناست که نیاکان آن­ها نه از اردن بلکه از ولگا و نه از کنعان بلکه از قفقاز آمده بودند؛ لذا به لحاظ ژنتیکی به قبایل هون و اویغور و مجار نزدیک­ترند تا به ذرّیه ابراهیم و اسحاق و یعقوب. بدین صورت اصطلاح «یهودستیزی» تهی از معنا و مبتنی خواهد بود بر سوءتفاهمی که قاتلان و قربانیان در آن اشتراک دارند. اینک اسرائیل با این چالش مواجه شده است که اگر یهودیان عصر جدید فرزندان بلافصل نخستین تبعیدیان نباشند، چگونه می­توانند به سکونت خود در سرزمین مقدس که «وطن انحصاری اسرائیل» تلقی می­شود، مشروعیت ببخشند؟ (قهرمانپور،1387: 65). سوالی که هم اسطوره برگزیدگی یهودیان امروزی را به چالش می­کشد و هم اسطوره سرزمین وعده داده شده. انکار قومیت مشترک، می­تواند منجر به اضطراب و ناامنی هویتی شود (Ben-Ur, 2012: 6). چه این­که اسرائیل بر پایه هویت قومی یهود، برپا شده است.

علی­رغم ادعاهای صهیونیسم، پیوند بین هویت یهودی و بقای آن از یک­طرف و تابعیت قومی از سوی دیگر ذاتی نیست. این ادعا که هویت یهودی را می­توان تنها از طریق یک کشور یهودی بیان کرد، با این واقعیت که این هویت بیش از هجده قرن بدون کشور یهودی حفظ شده است، به وضوح رد می­شود (Friedman, 2012: 318). اما به­رغم­این، رژیم صهیونیستی برای حفظ بنیادهای هویتی خود، گریزی جز تعمیق قومیت یهود نداشته است به­نحوی­ که حتی هویت قومی خود را بر هویت دموکراتیک خود که در بیانیه استقلال به آن تأکید ورزیده، ترجیح داده است (Khan, 2018: 3). بدین نحو عنصر دموکراتیک به عنوان تابعی ازعنصر قومیت یهودی بیان شده تا شخصیت ملی یهودی دولت را برجسته کند (Roznai, 2018: 12). از همین­رو بود که مجمع عمومی سازمان ملل، صهیونیسم را یک نوع نژادپرستی و تبعیض نژادی اعلام کرد (Gilad, 2008: 226). اسرائیل ارتباط بین سرزمین و قومیت را در بسته انحصارطلبانه، برقرار کرده که پلورالیسم را لکه­دار می­کند و نشانه­های روند فزاینده­ای از عدم دموکراتیزه شدن را بروز می­دهد (Chazan, 2011: 17). چه­این­که دولت اسرائیل برای حفظ این پایه هویتی خود، گریزی جز اقدام ورای اصول دموکراتیک و نتیجتاً امنیتی­کردن آن نداشته تا در معرض فروپاشی قرار نگیرد.

4-2-1. هولوکاست و استثناگرایی قومی

    صهیونیست­ها معتقدند قرن­ها یهودی­ستیزی سبب ایجاد یک انزواگزینی و درون­گرایی یهودی شده است. درواقع ماتریس اجتماعی و فرهنگی یهودی، میراثی از تصویر قربانی ایزوله شده است. بنابراین ترس و عدم امنیت وجودی که قرن­ها یهودیان با آن مواجه هستند، به طور قابل توجهی به شکل­گیری یک پیله شناختی عدم اعتماد کمک کرده است. این پیله به عنوان تامین­کننده اصلی امنیت هستی­شناختی آنان به­شمار می­آید، به­طوری­که ترس و ناامنی های مجدد، یهودیان را مجبور کرده است تا از طریق جنبش صهیونیستی یک پناهگاه امن را جستجو کنند (Adisonmez, 2017: 44). از این­رو هولوکاست برای یهودیان اسرائیلی، نقش اساسی در شکل دادن به هویت، سیاست و فرهنگ را بازی می­کند (Canetti, 2017: 2) و در گذر زمان، برداشت­ها از هولوکاست، از «آنچه اسرائیلی نیست»، در دهه 1940 و 1950، به یک عنصر اصلی در هویت اسرائیلی در حال حاضر تغییر یافته است (Klar&Schori-Eyal, 2013: 125). چه این­که در زمان وقوع هولوکاست، هیچ­یک از قربانیان، تابعیت اسرائیلی نداشته­اند.

اما بناشدن اسرائیل با توجیه عدم تکرار هولوکاستی دیگر، سبب شده تا نوع نگرش مردم اسرائیل به هولوکاست و حافظه سیاسی و تاریخی آنان نسبت به این موضوع، عمیقاً مرتبط با امنیت هستی­شناختی این رژیم باشد (Subotic, 2018: 289). اگر ما حافظه سیاسی و تاریخی را عنصر اصلی تثبیت­کننده هویت دولت و تأمین­کننده امنیت هستی­شناختی دولت بدانیم، چالش­های اساسی برای این حافظه، منجر به احساس ناامنی عمیق هستی­شناختی خواهد شد (Subotic, 2018: 299). اگر شیوه ارتباط اسرائیلی­ها با سایر کشورهای جهان، با فلسطینی­ها و مهم­تر از همه با خودشان، که با خاطره آن­ها درباره هولوکاست شکل گرفته تخریب شود و به­عبارت دیگر، هولوکاست فقط یک دلیل و منطق نباشد، بلکه توجیه یا بهانه­ای شود، پس باید پایه جدیدی برای زندگی اسرائیلی و در حقیقت یک هویت کاملاً جدید جستجو شود (Yakira, 2012: 88). به­ویژه آن­که صهیونیسم روی دیگر سکه هولوکاست بود، چه اینکه از نظر صهیونیست­ها، هولوکاست و ضرورت جلوگیری از تکرار آن، مشروعیت کامل و انکارناپذیری را برای تأسیس کشور اسرائیل به آن­ها می­دهد (Yoav, 2012: 35) و نتیجه نهایی هولوکاست این بود که یهودیان نمی­توانند در میان سایر امت­ها زندگی کنند.

صهیونیست­ها سعی کرده­اند نفرت از یهودیان را منحصربه­فرد و متمایز از همه نفرت­های دیگر بین گروه­های انسانی، به نمایش بگذارند (Strombom, 2010: 124) و با القاء هولوکاست به­عنوان یک امر منحصربه­فرد یهودی، تأسیس اسرائیل را توجیه کنند (Wurmser, 1999). صهیونیست­ها از این­رو بر منحصر بودن تأکید دارند که اگر سازوکارهای استدلالی «خود» و «دیگری» با هم شبیه شوند، در آن صورت عوامل حکومت به لحاظ هستی­شناختی ناایمن می­شوند؛ چون دیگر آن­ها اساس و جوهره هویت خود را به­گونه­ای می­بینند که انگار از مدت­ها قبل از بین رفته است (Darwich, 2014: 9). هویتی که بر پایه یگانگی و برگزیدگی شکل گرفته است.

از همین­رو استیون کاتز[28] می­نویسد: با وجود این که هولوکاست، بیشترین قربانیان جنایات جمعی را دربرنمی­گیرد، اما تعداد قربانیان، منحصربه­فرد بودن هولوکاست را ثابت نمی­کند، بلکه برعکس؛ وقتی ازمنحصربه­فرد بودن هولوکاست صحبت می­کنیم، فقط قصد داریم ادعا کنیم که هولوکاست از نظر پدیدارشناختی استثناست (Katz, 2018: 55-56). ازاین نظر که رایش سوم درصدد از بین بردن هویت جمعی یهود و وجود اجتماعی آنان بود (Katz, 2018: 70). ادعای یگانگی هولوکاست، افزون بر این که یهودیان را از دیگران جدا می­سازد، به آنان «حق برتری بر دیگران» را می­بخشد. ادعای یگانگی یهودی­سوزی، در حقیقت ادعای یگانگی یهودیان است. آن چه یهودی­سوزی را بی­همتا می­سازد، رنج­های یهودیان نیست، بلکه این موضوع است که «یهودیان»، رنج برده­اند (فینکلشتاین،1381: 55). اما پست­صهیونیست­ها، جنبه انحصاری­بخشی به هولوکاست را مورد نقد قرار داده و معتقدند هیچ تفاوتی بین هولوکاست و سایر شرایط جنگی وجود نداشته است. یهودستیزی نمی­تواند توضیح دهد که یهودیان اولین و اصلی­ترین قربانیان نازی­ها بودند (Barnett, 2019: 107). آن­ هم در شرایطی که بسیاری از تاریخ­نگاران پست­صهیونیست، عدد شش میلیون قربانی مورد ادعای صهیونیسم را زیر سوال برده­اند.

 فیلسوف اسرائیلی «ادی افیر»،[29] از پیشگامان پساصهیونیست، تقاضای منحصربه­فرد بودن هولوکاست را «اسطورۀ خطرناک» خوانده است، زیرا یک فاصله بی­پایان بین یک جنایت و همه­ی جنایت­های دیگر ایجاد می­کند (Yoav, 2012: 38). ادعای یهودیان مبنی بر منحصربه­فرد بودن هولوکاست، هیچ تفاوتی با ادعای نازی­ها مبنی بر این­که یهودیان منحصربه­فرد هستند، نیست. نازی­ها و صهیونیست­ها- یعنی هر دو گروهی که فکر می­کنند نابودی یهودیان توسط آلمانی­ها با سایر نسل­کشی­ها متفاوت بود- دقیقاً یک چیز را انجام می­دهند؛ هردو یهودیان را از بقیه انسان­ها متمایز می­کنند. خطر «انحصاری­سازی» یهودی توسط هولوکاست می­تواند منجر به افراط در نئونازیسم و همچنین پارانویای یهودیان شود. همین جداسازی یهودیان از نسل بشر سبب می­شود که یهودیان به هنگام به قدرت رسیدن، خودشان مثل نازی­ها عمل کنند (Yakira, 2012: 103). بنابراین قرائت­های پساصهیونیستی اسطوره­های بنیادینی که رژیم صهیونیستی بر مبنای آن تأسیس شده است را متزلزل می­کند و با بی­اعتبار کردن اسطوره­های صهیونیسم، پایه­های اسرائیل را آسیب­پذیر می­سازد. تردیدافکنی در وثوق اسطوره­های صهیونیسم به معنای تردید در فلسفه وجودی اسرائیل به عنوان کشوری یهودی است که در بردارنده تهدیدی هستی­شناختی برای رژیم صهیونیستی است.

نتیجه­گیری

    عدم امنیت هستی­شناختی ناظر بر وضعیتی است که یک بازیگر نتواند داستان­های منسجم، متداوم و منطقی درباره خود روایت نماید. روایتی که گذشته، حال و آینده را به­هم ربط می­دهد و مرجع کیستی و چیستی «خود» را مشخص می­نماید. چه اینکه هویت، حاصل همین روایت­سازی از خود است و توانایی روایت در تنظیم خود، جزء جدایی­ناپذیر هر فهمی از امنیت هستی­شناختی است. امروز اسرائیل، تحت این فشار قرار دارد که تعیین کند «او کیست؟». وجود عناصر متضاد در روایت­های هویتی صهیونیسم و برملا شدن این تضادها به واسطه ظهور جنبش پساصهیونیسم، مهم­ترین عامل بروز معضل هویتی در اسرائیل است. همین امر سبب ایجاد ناامنی وجودی و بروز اضطراب در جامعه اسرائیل شده است. به این اعتبار پساصهیونیسم؛ مفهومی است که گویای ضرورت بازنگری در بنیادهای هویت صهیونیسم است.

جنبش پساصهیونیسم، برآمدن صهیونیسم را نه پاسخ یهودیان به یهودستیزی، بلکه واکنش آنان به واقعیت­های عصر مدرنیته تلقی می­کند و آن را اختراع روشنفکران یهودی اروپایی می­داند که با پشت کردن به سنت، در آرزوی نیل به مدرنیته برای مرهم نهادن بر اضطراب­های وجودی­شان بودند. صهیونیسم به عنوان بخشی از آخرین موج بیداری ملی در اروپا در نیمه قرن نوزدهم، با این نگاه که مشکل یهود از طریق ادغام در سایر جوامع حل نمی­شود، آرمان خود را جداسازی یهودیان از سایر ملل و ایجاد یک ملت نوین قرار داد و با بهره­گیری از ارتباط دینی و عاطفی یهودیان با سرزمین موعود، آن را به برنامه­ای سیاسی تبدیل کرد. بازگشت به سرزمین موعود در کانون این تفسیر صهیونیستی از هویت ملی قرار گرفت. جنبش پساصهیونیسم، با ترسیم یک موازی تاریخی، این رفتار صهیونیسم را به مانند سایر حرکت­های استعماری اروپایی که تأسیسش مقارن شده با آغاز جنبش­های استعمارزدایی، تلقی کرد.

پساصهیونیسم، با تردیدافکنی در اصول، اهداف و اسطوره­های صهیونیسم، روایات رسمی تاریخی که از سوی دولت یهود مطرح شده، را زیر سؤال می برد. روایات رسمی تاریخی نظیر وضعیت سرزمین فلسطین و خالی از سکنه بودن آن، استمرار تاریخی یهودیان در آن، برگزیدگی قوم یهود، سرزمین موعود، یهودستیزی و سایر موارد که محملی برای تشکیل دولت اسرائیل شده است. بنابراین اقدامی که مورخین پساصهیونیسم انجام داده­اند، را می­توان جدال در مورد روایت تاریخی صهیونیسم و ایجاد لرزه در بنیادهای سیاسی و روشنفکرانه صهیونیسم دانست. جنبش پساصهیونیسم با مشاجره بر سر هویت و حافظه ملی و بی اعتبار کردن اسطوره های صهیونیسم، نه تنها اتوپیای ترسیم شده توسط ایده صهیونیسم را زیر سوال برده، بلکه فرهنگ جامعه اسرائیل را به مسیری سوق داده است که ارزش های آن دیگر صرفاً یهودی نیستند. از همین رو اضطراب و نگرانی از فروپاشی ترکیب رژیم با جامعه سبب شده تا صهیونیسم، تاریخ را به عنوان یک ساخت هویت، امنیتی نماید.

کتاب­نامه

آقاحسینی، علیرضا؛ کمالی، علی؛ مسعودنیا، حسین؛ شهرام­نیا، امیرمسعود (1398). «تحلیل نظری چندپارگی هویت به مثابه بحرانی جامعه­شناختی (مطالعه موردی: رژیم صهیونیستی)»، دانش سیاسی، شماره اول، بهار و تابستان، 216-195.

اسپرینزاک، ایهود (1376) فرادستی راست افراطی در اسرائیل. ترجمه فرهنگ رجایی، مطالعات خاورمیانه، شماره 9، بهار، 261-253.

استیل، برنت جی (1392). امنیت هستی­شناختی در روابط بین­الملل. ترجمه سید جلال دهقانی فیروزآبادی، فرزاد رستمی و محمدعلی قاسمی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.

افتخاری، اصغر (1380). جامعه­شناسی سیاسی اسرائیل. تهران: مرکز پژوهش­های علمی و استراتژیک خاورمیانه.

اوروخ، کوین (1381). «یهودیت سیاسی و دوران پساصهیونیسم» ترجمه بیژن اسدی، مطالعات منطقه­ای. شماره13، زمستان،108-81.

پوستین چی، زهره؛ بای، عبدالرضا (1395) نشانه­های کنش هستی­شناسانه امنیتی اسرائیل در منازعات منطقه­ای، پژوهش­های روابط بین­الملل، دوره1، شماره20.

درخشه، جلال؛ صادقی­زاده، کسری (1394) چالش­های ساختاری رژیم صهیونیستی، با تأکید بر آسیب­های فرهنگی و اجتماعی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.

رابکین، یاکوب (1392). یک قرن مبارزه یهودی علیه صهیونیسم. ترجمه عبدالرسول دیانی، تهران: امیرکبیر.

سند، شلومو (1397). اختراع قوم یهود. ترجمه احد علیقلیان، تهران: فرهنگ نشرنو.

شیخ­نوری، محمدامیر (1388). صهیونیسم و نقد تاریخ­نگاری معاصر غرب. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

فقیه­زاده، حامد؛ اسلامی، محسن (1396). «هویت یهود و تکوین موجودیت سیاسی اسرائیل»، سیاست جهانی. شماره20،تابستان،271-241.

فینکلشتاین، نورمن (1381) صنعت یهودی­سوزی، ترجمه سوسن سلیم­زاده، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

قهرمانپور، رحمان (1387). «بحران هویت صهیونیستی و گذر به هویت پساصهیونیستی»، پژوهش­نامه سیاست خارجی. شماره10،بهار،82-57.

کستلر، آرتور (1374). خزران. ترجمه محمدعلی موحد، تهران: خوارزمی.

گارودی، روژه (1377). تاریخ یک ارتداد. ترجمه محید شریف، تهران: رسا.

گیدنز، آنتونی (1385). تجدّد و تشخّص، جامعه و هویّت شخصی در عصر جدید. ترجمه ناصر موفقیان، تهران: نی.

مک­سویینی، بیل (1390). مقدمه­ایی بر جامعه­شناسی امنیت. ترجمه محمدعلی قاسمی و محمدرضا آهنی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

نابلسی، محمداحمد (1387). روانشناسی سیاسی اسرائیل. ترجمه حجت رسولی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

نصری، قدیر (1390). «تاملی نظری در یافته­ها و دشواری­های باری بوزان در بررسی امنیت»، مطالعات راهبردی، شماره4، 134-105.

References

Adisonmez, mut Can (2017). Ontological (In)securities in Turkey and Israel: Unpacking the Nation-Building, Security Culture, and Conflict Resolution Triangle, Scania: Lund University.

Agbaria, Ayman K; Mustafa, Muhanad; Jabareen, Yousef T (2014). “In your face democracy: education for belonging and its challenges in Israel”, British Educational Research Journal. Vol.1, No.2, 1-33.

Barnett, Dana (2019). “Neo-Marxist Israeli Academics; from Post-Zionism to Anti-Semitism”, Israel Affairs, Vol 25:No.1,102-17.

Barnett, Michael (1999) “Culture, Strategy and Foreign Policy Change: Israel’s Road to Oslo”, European Journal of International Relations, Vol.5, No.1, 5–36.

Ben-Rafael, Eliezer; Gorny, Yosef; Bokser Liwerant, Judit (2017) Jewish Identities in a Changing World, Boston: Brill Press.

Ben-Ur, Aviva (2012) “Diasporic Reunions: Sephardi/Ashkenazi Tensions in Historical Perspective”, The journal of the Institute for Jewish Ideas and Ideals, No13. 107-28

Browning, Christopher S, Joenniemi, Pertti (2016) “Ontological Security, Self-Articulation and the Securitization of Identity”, Cooperation and Conflict Journal, 1-17.

Camp, Claudia V; Mein, Andrew (2018). The Land of Israel in the Book of Ezekiel, Wojciech Pikor, Library of Hebrew Bible/ Old Testament Studies.

Canetti, Daphna (2017) “Collective Trauma From the Lab to the Real World: The Effects of the Holocaust on Contemporary Israeli Political Cognitions”, Political Psychology, Vol. 2, No. 1, 3-19.

Chazan, Naomi (2011). “Israeli Democracy and Identity under Attack”, Israel Studies Review, Volume 26, Issue 1,17–20.

Coman, Adam (2018). “Rewriting Israeli History:  New Historians and Critical Sociologists”, Historicka Socilogie, Vol.1, 107-122.

Darwich, May (2014) The Ontological (In)security of Similarity: Wahhabism versus Islamism in Saudi Foreign Policy, GIGA (German Institute of Global and Area Studies) Working Papers.

Das, Ranajit; Pirooznia, Mehdi &Elhail, Eran (2017) “The Origins of Ashkenaz, Ashkenazic Jews, and Yiddish”, Frontiers in Genetics, Vol,8. N87.

Dowty, Alan (2014) Is Israel a Democracy? New York University Bobst Library Technical Services Authenticated.

Friedman, Steven (2012) “Another state of being: Jewish identity and minority status in a democratic Palestine”, in Jeenah, Na’eem. Pretending democracy; Israel, an ethnocratic state, South Africa: Johannesburg, the Afro-Middle East Centre.

Gilad, Gideon. N (2008). Discord in Zion: Conflict between Ashkenazi & Sephardi Jews in Israel. the University of Michigan, Scorpion Publishing.

Giommoni, Valentina (2013) Religion and Quality of Democracy inIsrael, Lucca: IMT Institute for Advanced Studies.

Jeenah, Na’eem (2012). Pretending Democracy; Israel, an Ethnocratic State, South Africa: Johannesburg, the Afro-Middle East Centre.

Katz, steven. T (2018) “The Uniqueness of the Holocaust: The Historical Dimension”, in Rosenbaum, Alan, S. Is the Holocaust Unique? Perspectives on Comparative Genocide, Colorado: Westview Press.

Khan, Muqtedar (2018). Israel: No More the ‘Only Democracy in the Middle East’. Policy analysis published by the Center for Global Policy and The Daily Sabah.

Klar, Yechiel; Schori-Eyal, Noa; Klar, Yonat (2013) “The ‘Never Again’ State of Israel: The Emergence of the Holocaust as a Core Feature of Israeli Identity and Its Four Incongruent Voices”, Journal of Social Issues, Vol. 69, No. 1, 125-43.

Koller, Aron (2014). Esther in Ancient Jewish Thought, New York: Yeshiva University.

Likhovski, Assaf (2010). “Post Post-Zionist Historiography”, Israel Studies, Vol. 15, No. 2, summer, 1-23.

Lissak, Moshe (2007). “Critical and Establishment Sociology in Israel’s Academic Community”, in Morris, Benny, Making Israel. Ann Arbor: University of Michigan Press, 178–201.

Livneh, Neri (2001) “Post-Zionism Only Rings Once”, available on: https://www.haaretz.com/1.5400839

Lupovici, Amir (2012). “Ontological Dissonance, Clashing Identities, and Israel’s Unilateral Steps towards the Palestinians”, Review of International Studies.38,04, 809-33.

Lupovici, Amir. (2015). “Ontological security and the Israeli–Palestinian peace process: between unstable conflict and conflict in resolution”, in Rumelili, Bahar, Conflict Resolution and Ontological Security. London and New York, Routledge Publishers,33-51.

Mitzen, Jenifer (2004). Ontological Security in World Politics and Implications for the Study of European Security, Prepared for the CIDEL Workshope, Oslo, Oct.

Mitzen, Jennifer (2006a). “Anchoring Europe’s Civilizing Identity: Habits, Capabilities and Ontological Security”, Journal of European Public Policy. Vol13,No2,270–85.

Mitzen, Jennifer (2006b). “Ontological Security in World Politics: State Identity and the Security Dilemma”, European Journal of International Relations, Vol.12, No.3:341-70.

Nimni, Ephraim (2003). “The Challenge of Post-Zionism”, Borderlands E-Journal, Vol.2,No.3.

Oppermann, Kai, Hansel, Mischa (2016). “The Ontological Security of Special Relationship: The Case of Germany and Israel”, Paper to be presented at: The CEEISA-ISA Joint International Conference. LjubIjana, June23rd-25th.

Ould-Mey, Mohameden (2003). “The Non-Jewish Origin of Zionism”, International Journal of the Humanities, Vol1.591-610.

Ram, Uri (2000) “National, Ethnic or Civic? Contesting Paradigms of Memory, Identity and Culture in Israel”, in: Gur-Ze’ev, Ilan (Ed.), Conflicting Philosophies of Education in Israel/Palestine, Netherland: Kluwer Academic Publishers, 405–422.

Ram, Uri (2005) “Post-Zionist Studies of Israel the First Decade”, Israel Studies Forum, Volume 20, Issue 2, 22–45.

Ram, Uri (2008). “Why Secularism Fails? Secular Nationalism and Religious Revivalism in Israel”, International Journal of Politics, Culture, and Society, Vol 21,57-73.

Rumelili, Bahar (2015). Conflict Resolution and Ontological Security, Peace Anxieties, London: Routledge.

Rumelili, Bahar (2013) “Identity and Desecuritisation: The Pitfalls of Conflating Ontological and Physical Security”, Journal of International Relations and Development,Vol18, N.1: 1-23.

Roznai, Yaniv (2018). “Israel – A Crisis of Liberal Democracy?” in Graber, Mark. A; Levinson, Sanford; Tushnet, Mark, Constitutional Democracy in Crisis?, Oxford University Press.

Strombom, Lisa (2010). Revisiting the Past; Israeli identity, Thick Recognition and Conflict Transformation. Lund: Lund University.

Sand, Shlomo (2012( “Racial purity and Jewish origins”, in Jeenah, Na’eem. Pretending democracy; Israel, an ethnocratic state, South Africa: Johannesburg, the Afro-Middle East Centre.

Shehori, Dalia (2004) “Post-Zionism Is Dead or in a Deep Freeze”, available on: https://www.haaretz.com/1.4783563

Shlaim, Avi (2012).Zionism, the Founding Fathers and the Palestine Arabs,in Jeenah, Na’eem. Pretending Democracy; Israel, an Ethnocratic State, South Africa: Johannesburg, the Afro-Middle East Centre.

Subotic, Jelena (2018) “Political memory, ontological security, and Holocaust remembrance in post-communist Europe”, European Security, 27:3, 296-313.

Tessler, Mark (2009). A History of the Israeli–Palestinian Conflict, Bloomington; Indianapolis: Indiana University Press.

Weinberger, Peter Ezra (1998). Reconceptualizing Israeli Identity: Post-Zionism as Conflict Resolution, Faculty of the School of International Service of American University in Partial Fulfillment of the Requirements for the Degree of Master of Arts in International Peace and Conflict Resolution , Washington, D.C.

Wurmser, Meyrav (1999) “Can Israel Survive Post-Zionism?” Middle East Quarterly, Vol6, No1, available on: https://www.meforum.org/469/can-israel-survive-post-zionism

Wurmser, Meyrav (2006) “Zionism in Crisis” Middle East Quarterly, Vol13, No1, available on: https://www.meforum.org/875/zionism-in-crisis

Yakira , Elhanan (2012)  Post-Zionism, Post-Holocaust: Three Essays on Denial, Forgetting, and the Delegitimation of Israel, New York: Cambridge University Press.

Yoav, Gelbe (2012). The New Post-Zionist Historians: Post-Zionism and Anti-Zionism, London, Vallentine Mitchell.

Zarakol, Ayse (2010) “Ontological (In) Security and State Denial of Historical Crimes: Turkey and Japan”, Journal of International Relations, 24, 1, 3-23.

Zeidan, David (2006). “Jerusalem in Jewish Fundamentalism”, Evangelical Quarterly, Vol. 78 Issue 3,225-36.

 



[1] - دانشیار گروه علوم سیاسی، دانشگاه اصفهانa.aghahosseini@ase.ui.ac.ir

[2] - دانشجوی دکتری علوم سیاسی، دانشگاه اصفهان mirkhalili@ase.ui.ac.ir

[3] - Deal of the Century

[4] - Self

[5]- Uri Ram

[6]- Israeli Society: Critical Perspectives

[7] - Melting Pot

[8] - Salad Bowl

[9] - Mythologizing

[10] - Old Historians

[11] - Eretz Israel

[12] - The Negation of the Diaspora

[13] - Normality

[14] - Back to History

[15] - Original Sin

[16] - Limor Livnat

[17] - 100  Concepts of Heritage, Zionism and Democracy

[18] - Shimon Agranat

[19] - Dan Rabinowitz

[20] - Trapped Minority

[21] - Yohanan Plesner

[22] - The Israel Democracy Institute (IDI)

[23] - Ontological Dissonance

[24] - Asher Arian

[25] - National Collapse

[26] - Sand

[27] - Paul Wexler

[28] - Steven Katz

[29] - Adi Ophir

کتاب­نامه
آقاحسینی، علیرضا؛ کمالی، علی؛ مسعودنیا، حسین؛ شهرام­نیا، امیرمسعود (1398). «تحلیل نظری چندپارگی هویت به مثابه بحرانی جامعه­شناختی (مطالعه موردی: رژیم صهیونیستی)»، دانش سیاسی، شماره اول، بهار و تابستان، 216-195.
اسپرینزاک، ایهود (1376) فرادستی راست افراطی در اسرائیل. ترجمه فرهنگ رجایی، مطالعات خاورمیانه، شماره 9، بهار، 261-253.
استیل، برنت جی (1392). امنیت هستی­شناختی در روابط بین­الملل. ترجمه سید جلال دهقانی فیروزآبادی، فرزاد رستمی و محمدعلی قاسمی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
افتخاری، اصغر (1380). جامعه­شناسی سیاسی اسرائیل. تهران: مرکز پژوهش­های علمی و استراتژیک خاورمیانه.
اوروخ، کوین (1381). «یهودیت سیاسی و دوران پساصهیونیسم» ترجمه بیژن اسدی، مطالعات منطقه­ای. شماره13، زمستان،108-81.
پوستین چی، زهره؛ بای، عبدالرضا (1395) نشانه­های کنش هستی­شناسانه امنیتی اسرائیل در منازعات منطقه­ای، پژوهش­های روابط بین­الملل، دوره1، شماره20.
درخشه، جلال؛ صادقی­زاده، کسری (1394) چالش­های ساختاری رژیم صهیونیستی، با تأکید بر آسیب­های فرهنگی و اجتماعی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
رابکین، یاکوب (1392). یک قرن مبارزه یهودی علیه صهیونیسم. ترجمه عبدالرسول دیانی، تهران: امیرکبیر.
سند، شلومو (1397). اختراع قوم یهود. ترجمه احد علیقلیان، تهران: فرهنگ نشرنو.
شیخ­نوری، محمدامیر (1388). صهیونیسم و نقد تاریخ­نگاری معاصر غرب. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
فقیه­زاده، حامد؛ اسلامی، محسن (1396). «هویت یهود و تکوین موجودیت سیاسی اسرائیل»، سیاست جهانی. شماره20،تابستان،271-241.
فینکلشتاین، نورمن (1381) صنعت یهودی­سوزی، ترجمه سوسن سلیم­زاده، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
قهرمانپور، رحمان (1387). «بحران هویت صهیونیستی و گذر به هویت پساصهیونیستی»، پژوهش­نامه سیاست خارجی. شماره10،بهار،82-57.
کستلر، آرتور (1374). خزران. ترجمه محمدعلی موحد، تهران: خوارزمی.
گارودی، روژه (1377). تاریخ یک ارتداد. ترجمه محید شریف، تهران: رسا.
گیدنز، آنتونی (1385). تجدّد و تشخّص، جامعه و هویّت شخصی در عصر جدید. ترجمه ناصر موفقیان، تهران: نی.
مک­سویینی، بیل (1390). مقدمه­ایی بر جامعه­شناسی امنیت. ترجمه محمدعلی قاسمی و محمدرضا آهنی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
نابلسی، محمداحمد (1387). روانشناسی سیاسی اسرائیل. ترجمه حجت رسولی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
نصری، قدیر (1390). «تاملی نظری در یافته­ها و دشواری­های باری بوزان در بررسی امنیت»، مطالعات راهبردی، شماره4، 134-105.
References
Adisonmez, mut Can (2017). Ontological (In)securities in Turkey and Israel: Unpacking the Nation-Building, Security Culture, and Conflict Resolution Triangle, Scania: Lund University.
Agbaria, Ayman K; Mustafa, Muhanad; Jabareen, Yousef T (2014). “In your face democracy: education for belonging and its challenges in Israel”, British Educational Research Journal. Vol.1, No.2, 1-33.
Barnett, Dana (2019). “Neo-Marxist Israeli Academics; from Post-Zionism to Anti-Semitism”, Israel Affairs, Vol 25:No.1,102-17.
Barnett, Michael (1999) “Culture, Strategy and Foreign Policy Change: Israel’s Road to Oslo”, European Journal of International Relations, Vol.5, No.1, 5–36.
Ben-Rafael, Eliezer; Gorny, Yosef; Bokser Liwerant, Judit (2017) Jewish Identities in a Changing World, Boston: Brill Press.
Ben-Ur, Aviva (2012) “Diasporic Reunions: Sephardi/Ashkenazi Tensions in Historical Perspective”, The journal of the Institute for Jewish Ideas and Ideals, No13. 107-28
Browning, Christopher S, Joenniemi, Pertti (2016) “Ontological Security, Self-Articulation and the Securitization of Identity”, Cooperation and Conflict Journal, 1-17.
Camp, Claudia V; Mein, Andrew (2018). The Land of Israel in the Book of Ezekiel, Wojciech Pikor, Library of Hebrew Bible/ Old Testament Studies.
Canetti, Daphna (2017) “Collective Trauma From the Lab to the Real World: The Effects of the Holocaust on Contemporary Israeli Political Cognitions”, Political Psychology, Vol. 2, No. 1, 3-19.
Chazan, Naomi (2011). “Israeli Democracy and Identity under Attack”, Israel Studies Review, Volume 26, Issue 1,17–20.
Coman, Adam (2018). “Rewriting Israeli History:  New Historians and Critical Sociologists”, Historicka Socilogie, Vol.1, 107-122.
Darwich, May (2014) The Ontological (In)security of Similarity: Wahhabism versus Islamism in Saudi Foreign Policy, GIGA (German Institute of Global and Area Studies) Working Papers.
Das, Ranajit; Pirooznia, Mehdi &Elhail, Eran (2017) “The Origins of Ashkenaz, Ashkenazic Jews, and Yiddish”, Frontiers in Genetics, Vol,8. N87.
Dowty, Alan (2014) Is Israel a Democracy? New York University Bobst Library Technical Services Authenticated.
Friedman, Steven (2012) “Another state of being: Jewish identity and minority status in a democratic Palestine”, in Jeenah, Na’eem. Pretending democracy; Israel, an ethnocratic state, South Africa: Johannesburg, the Afro-Middle East Centre.
Gilad, Gideon. N (2008). Discord in Zion: Conflict between Ashkenazi & Sephardi Jews in Israel. the University of Michigan, Scorpion Publishing.
Giommoni, Valentina (2013) Religion and Quality of Democracy inIsrael, Lucca: IMT Institute for Advanced Studies.
Jeenah, Na’eem (2012). Pretending Democracy; Israel, an Ethnocratic State, South Africa: Johannesburg, the Afro-Middle East Centre.
Katz, steven. T (2018) “The Uniqueness of the Holocaust: The Historical Dimension”, in Rosenbaum, Alan, S. Is the Holocaust Unique? Perspectives on Comparative Genocide, Colorado: Westview Press.
Khan, Muqtedar (2018). Israel: No More the ‘Only Democracy in the Middle East’. Policy analysis published by the Center for Global Policy and The Daily Sabah.
Klar, Yechiel; Schori-Eyal, Noa; Klar, Yonat (2013) “The ‘Never Again’ State of Israel: The Emergence of the Holocaust as a Core Feature of Israeli Identity and Its Four Incongruent Voices”, Journal of Social Issues, Vol. 69, No. 1, 125-43.
Koller, Aron (2014). Esther in Ancient Jewish Thought, New York: Yeshiva University.
Likhovski, Assaf (2010). “Post Post-Zionist Historiography”, Israel Studies, Vol. 15, No. 2, summer, 1-23.
Lissak, Moshe (2007). “Critical and Establishment Sociology in Israel’s Academic Community”, in Morris, Benny, Making Israel. Ann Arbor: University of Michigan Press, 178–201.
Livneh, Neri (2001) “Post-Zionism Only Rings Once”, available on: https://www.haaretz.com/1.5400839
Lupovici, Amir (2012). “Ontological Dissonance, Clashing Identities, and Israel’s Unilateral Steps towards the Palestinians”, Review of International Studies.38,04, 809-33.
Lupovici, Amir. (2015). “Ontological security and the Israeli–Palestinian peace process: between unstable conflict and conflict in resolution”, in Rumelili, Bahar, Conflict Resolution and Ontological Security. London and New York, Routledge Publishers,33-51.
Mitzen, Jenifer (2004). Ontological Security in World Politics and Implications for the Study of European Security, Prepared for the CIDEL Workshope, Oslo, Oct.
Mitzen, Jennifer (2006a). “Anchoring Europe’s Civilizing Identity: Habits, Capabilities and Ontological Security”, Journal of European Public Policy. Vol13,No2,270–85.
Mitzen, Jennifer (2006b). “Ontological Security in World Politics: State Identity and the Security Dilemma”, European Journal of International Relations, Vol.12, No.3:341-70.
Nimni, Ephraim (2003). “The Challenge of Post-Zionism”, Borderlands E-Journal, Vol.2,No.3.
Oppermann, Kai, Hansel, Mischa (2016). “The Ontological Security of Special Relationship: The Case of Germany and Israel”, Paper to be presented at: The CEEISA-ISA Joint International Conference. LjubIjana, June23rd-25th.
Ould-Mey, Mohameden (2003). “The Non-Jewish Origin of Zionism”, International Journal of the Humanities, Vol1.591-610.
Ram, Uri (2000) “National, Ethnic or Civic? Contesting Paradigms of Memory, Identity and Culture in Israel”, in: Gur-Ze’ev, Ilan (Ed.), Conflicting Philosophies of Education in Israel/Palestine, Netherland: Kluwer Academic Publishers, 405–422.
Ram, Uri (2005) “Post-Zionist Studies of Israel the First Decade”, Israel Studies Forum, Volume 20, Issue 2, 22–45.
Ram, Uri (2008). “Why Secularism Fails? Secular Nationalism and Religious Revivalism in Israel”, International Journal of Politics, Culture, and Society, Vol 21,57-73.
Rumelili, Bahar (2015). Conflict Resolution and Ontological Security, Peace Anxieties, London: Routledge.
Rumelili, Bahar (2013) “Identity and Desecuritisation: The Pitfalls of Conflating Ontological and Physical Security”, Journal of International Relations and Development,Vol18, N.1: 1-23.
Roznai, Yaniv (2018). “Israel – A Crisis of Liberal Democracy?” in Graber, Mark. A; Levinson, Sanford; Tushnet, Mark, Constitutional Democracy in Crisis?, Oxford University Press.
Strombom, Lisa (2010). Revisiting the Past; Israeli identity, Thick Recognition and Conflict Transformation. Lund: Lund University.
Sand, Shlomo (2012( “Racial purity and Jewish origins”, in Jeenah, Na’eem. Pretending democracy; Israel, an ethnocratic state, South Africa: Johannesburg, the Afro-Middle East Centre.
Shehori, Dalia (2004) “Post-Zionism Is Dead or in a Deep Freeze”, available on: https://www.haaretz.com/1.4783563
Shlaim, Avi (2012).Zionism, the Founding Fathers and the Palestine Arabs,in Jeenah, Na’eem. Pretending Democracy; Israel, an Ethnocratic State, South Africa: Johannesburg, the Afro-Middle East Centre.
Subotic, Jelena (2018) “Political memory, ontological security, and Holocaust remembrance in post-communist Europe”, European Security, 27:3, 296-313.
Tessler, Mark (2009). A History of the Israeli–Palestinian Conflict, Bloomington; Indianapolis: Indiana University Press.
Weinberger, Peter Ezra (1998). Reconceptualizing Israeli Identity: Post-Zionism as Conflict Resolution, Faculty of the School of International Service of American University in Partial Fulfillment of the Requirements for the Degree of Master of Arts in International Peace and Conflict Resolution , Washington, D.C.
Wurmser, Meyrav (1999) “Can Israel Survive Post-Zionism?” Middle East Quarterly, Vol6, No1, available on: https://www.meforum.org/469/can-israel-survive-post-zionism
Wurmser, Meyrav (2006) “Zionism in Crisis” Middle East Quarterly, Vol13, No1, available on: https://www.meforum.org/875/zionism-in-crisis
Yakira , Elhanan (2012)  Post-Zionism, Post-Holocaust: Three Essays on Denial, Forgetting, and the Delegitimation of Israel, New York: Cambridge University Press.
Yoav, Gelbe (2012). The New Post-Zionist Historians: Post-Zionism and Anti-Zionism, London, Vallentine Mitchell.
Zarakol, Ayse (2010) “Ontological (In) Security and State Denial of Historical Crimes: Turkey and Japan”, Journal of International Relations, 24, 1, 3-23.
Zeidan, David (2006). “Jerusalem in Jewish Fundamentalism”, Evangelical Quarterly, Vol. 78 Issue 3,225-36.