نوع مقاله : علمی - پژوهشی
چکیده
خروج امریکا از افغانستان مؤلفهای مهم از بازگشت واشنگتن به استراتژی «بازموازنه» است، استراتژی که بر بسیج منابع در مناطق حیاتی جدید دلالت دارد. بازتوزیع قدرت در نظام بینالملل، امریکا را به بازتعریف منبع تهدید (از تروریسم به هژمونیکگرایی قدرتها) و کانون تهدید (عمدتاً از آسیای غربی به آسیای شرقی) واداشته است. صعود چین طی سه دهه گذشته به اصلیترین چالش هژمونی امریکا در آسیا-پاسیفیک تبدیل شده است. افزونبراین، روسیه بهواسطه گسترشگرایی استراتژیک در اروپا و ایران بهدلیل فعالگرایی منطقهای و هستهای در خاورمیانه نیز چالشهای هژمونی امریکا محسوب میشوند. پرسش اصلی آن است که امریکا برپایه چه اهداف و دلایل استراتژیک به خروج از افغانستان مبادرت کرده است؟ فرضیه آن است که دلیل و هدف اصلی که امریکا را به خروج از افغانستان برانگیخته، مواجهه موقعیت هژمونیک آن با افزایش نفوذ چین بهعنوان بالاترین اولویت و سپس روسیه و درنهایت ایران است. هدف مقاله، آن است تا خروج امریکا از افغانستان را درچارچوب بازموازنهسازی تحلیل کند که مستلزم شناخت متغیرهای بینالمللی و متضمن ارزیابی پیامدهای منطقهای بازموازنهسازی ازمنظر امریکا است. روش تحقیق از نوع توصیفی، تحلیلی است و براساس رهیافت ساختاری و نظریه نورئالیسم تهاجمی، بازتاب سیاست بازموازنه امریکا در خروج از افغانستان تبیین میشود.