نوع مقاله : علمی - پژوهشی
چکیده
بعد از روی کار آمدن دنگ شیائوپینگ در 1979، یک دهه زمان سپری شد تا چین به طور کامل در مدار تعامل با جهان قرار گرفت. لذا، از اواخر دهه 1980، توسعهگرایی رویکرد مسلط در سیاست خارجی چین شد. پکن بدین وسیله، به جذب منابع بینالمللی به درون مرزهای ملی خود همت گماشت. اکنون با گذشت حدود چهار دهه، اقتصاد چین از طریق امکانات موجود در اقتصاد سیاسی بینالملل، به پیشرفت چشمگیری رسیده است. پکن هم اکنون منافع اقتصادی و سیاسی برونمرزیِ گستردهای دارد که حفظ و گسترش این منافع یک اولویت مهم در سیاست خارجی چین است. اما نگاه اقتصادی محض در سیاست خارجی، اولویت مذکور را به نحو مطلوب پوشش نخواهد داد. نخبگان نسل پنجم چین با درک این واقعیت، در پی اصلاحات تدریجی در سیاست خارجی این کشور هستند؛ بهطوریکه بعد از روی کار آمدن شی جینپینگ (2012) الگوی رایج توسعهگرایانه در سیاست خارجی چین، با تغییراتی مواجه شده است. لذا، این پرسش مطرح میشود که «دامنه تغییر و تداوم سیاست خارجی توسعهگرایانۀ چین در دوران شی جینپینگ چگونه بوده است»؟ «جینپینگ کماکان به سیاست خارجی توسعهگرایانه چین پایبند است، اما رویکرد جدیدی که برای حرکت در این مسیر اتخاذ شده، از الگوی انعطافپذیر دهههای قبل فاصله گرفته و با قاطعیت سیاسی- نظامی بیشتری همراه شده است». فرضیه فوق در چارچوبی تلفیقی از نظریه دولت توسعهگرا (آدریان لفتویچ) و بازگشتِ تاریخ (رابرت کیگن) بررسی شده است. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و اینترنتی است.
کلیدواژهها